۱۳۹۴ اسفند ۴, سه‌شنبه

دانلود دو قرن سکوت - تایپ شده

(متن کامل چاپ اول این کتاب در دسترس شماست)
چند اعتراف از نویسنده

نوشتن مقدمه‌ای بر این چند صحیفه شاید کار زاید و بی‌فایده‌ای به‌نظر آید. زیرا آن‌چه در این اوراق بر خواننده عرضه می‌شود خود جز مقدمه‌ای بر «گذشته ادبی ایران» نیست. اما چه باید کرد؟ بسیاری از خوانندگان عادت کرده‌اند که حد و ارزش کار نویسنده را از مقدمه کتب او بجویند. این عادت اگر پسندیده و سودمند باشد از آن‌روست که نمی‌گذارد خوانندۀ کنجکاو و نکته‌یاب وقت خود را در مطالعۀ آن‌چه مبتذل و بی‌فایده است به‌هدر دهد.
لیکن همین امر نویسنده را وامی‌دارد که در بیان «سبب تألیف کتاب» از آن‌چه موجب علاقۀ او به‌موضوع کتابش شده است، از آن‌چه فقط به‌خود او و به‌زندگی درون او مربوط است، با خواننده سخن بگوید. از همین‌جاست که افزودن مقدمه‌ای بر یک کتاب، برای نویسنده غالباً کاری دشوار و بی‌فایده و ملال‌انگیز به‌نظر می‌آید.
با این‌همه، مطالعه یک مقدمه برای خواننده گاه بیشتر از مطالعۀ یک کتاب سود و صرفه دارد. زیرا مقدمه یک کتاب کارنامۀ روح و فکر نویسندۀ آن است و مطالعۀ آن برای یک خواننده دست‌کم این نتیجه را دارد که معلوم می‌کند کتاب سودمند و خواندنی است یا بی‌فایده و ترک کردنی.
اکنون اجازه بدهید کاری را که برای من از یک اعتراف دینی دشوارتر و از یک بازجویی قضائی ملال‌انگیزتر به‌نظر می‌رسد برای شما آغاز کنم:
وقتی نویسندگان مهرگان به‌من تکلیف کردند که دورنمایی از گذشته ادبی ایران – ترسیم کنم به‌حیرت افتادم. زیرا روشنایی ضعیف و رنگ‌پریده‌ای که اسناد و منابع موجود بر ظلمات گذشت افکنده است آن مایه نیست که به‌یک هنرمند چیره‌دست اجازه دهد دورنمایی از گذشته ترسیم نماید، اما من که هنرمندی چیره‌دست هم نیستم آیا از عهدۀ انجام این تکلیف برمی‌آیم؟ هرگز چنین گمان نداشته‌ام.
با این‌حال چاره نبود. کوشیدم طرح بیرنگی از یک دورنما درین اوراق ترسیم کنم. این طرح، ناقص، مبهم، و تاریک جلوه خواهد کرد. باشد. اگر روزی تمام زوایای دهلیز تاریک گذشته روشن شود دیگران به‌جای این طرح بی‌رنگ دورنمای زنده و گویا خواهند پرداخت. اما برای من، بیش از این مقدور نبود. سعی کردم خطوط و امواج نمایان و برجسته را که در سیمای «گذشته ایران» مشاهده کرده‌ام ترسیم نمایم. سعی کرده‌ام آن‌چه را از رنج و شوق و بیم و امید و مهر و خشم در زندگی گذشتگان دیده‌ام تصویر کنم.
با این‌حال وقتی این یادداشت‌ها را برای پاورقی یک روزنامه می‌نوشتم گمان نمی‌کردم هرگز لازم بیاید آن‌ها را به‌صورت کتابی درآورم. به‌همین جهت لازم ندیدم تناسبی را که در یک کتاب – در یک کتاب تاریخ- میان اجزاء و اسناد باید وجود داشته باشد رعایت کنم زیرا آن‌چه می‌نوشتم تاریخ نبود، یادداشت‌ها و حاشیه‌هایی بر تاریخ بود. نمی‌خواستم اسناد و شهادت‌ها را بر محک تحقیق عرضه کنم و از آن میان «حقیقت» را که در تاریخ همیشه ظنی و مشکوک خواهد بود بیابم. می‌کوشیدم که از خلال پرونده‌های گرد خورده و فراموش شدۀ تاریخ، آن‌چه را مظهر هدف‌ها، شورها و هیجان‌های مردم است بیرون آورم.
در تاریخ ملاک یقین چیست؟ گمان می‌کنم علم هنوز برای این سؤال جواب درستی ندارد. آن‌چه از اسناد و شهادات، بعد از تحقیق و انتقاد علمی بر‌می‌آید مفید جزم و یقین نیست موجد ظن و تخمین است. آن‌چه متکی بر شایعات و متواترات و مظنونات باشد چگونه می‌توان معرفت قطعی و جزمی بنیاد نهاد؟
این‌که کسانی مانند میشله تاریخ را «بعث و نشور حوادث گذشته در پیشگاه یک قاضی» خوانده‌اند خالی از اغراق نیست. گذشته‌ای را که در فضای بی‌انتهای خاموشی و فراموشی غوطه می‌خورد چگونه می‌توان به‌مدد چند سند و کتابی که برحسب اتفاق از دستبرد فنا و فراموشی جسته است دیگر باره زنده کرد؟ آن‌چه در تاریخ به‌توان «بعث و نشور» خواند گمان می‌کنم بیش از یک تذکار نیست. مورخ گذشته را احیا نمی‌کند بلکه گوشه‌ای از آن‌را به‌یاد می‌آورد و این یادآوری نیز هرگز از رنگ و نگار خواست‌ها و خواهش‌های او عاری نیست.
در تاریخ از بی‌طرفی و حقیقت‌جویی سخن بسیار گفته‌اند. لیکن این سخن ادعایی بیش نیست. مورخ از همان‌جا که موضوع تاریخ خود را انتخاب می‌کند در واقع دنبال هوس و میل خود می‌رود و از بی‌طرفی خارج می‌شود. اگر «تاریخ هند» را موضوع تحقیق خویش قرار می‌دهد برای آنست که رغبتی یا مصلحتی او را به‌حوادث آن سرزمین علاقه‌مند کرده است و اگر از «انقلاب فرانسه» سخن می‌گوید، از آن‌روست که در آن ماجرا چیزی هست که با احساسات و تمایلات او مناسبتی دارد. بنابراین بی‌طرفی مورخ، ادعایی است که به‌دشواری می‌توان آن‌را تأیید کرد.
من در تهیۀ این یادداشت‌هایی، که جرأت نمی‌کنم تاریخ بخوانم جز آن‌که صحنه‌ای از تاریخ گذشته را از روزن وجدان و عواطف خویش، و از پشت شیشه‌های تاریک و رنگارنگ منابع و اسناد تصویر کنم کاری نکرده‌ام. اما کسانی نیز که کم‌ادعایی و فروتنی مرا ندارند گمان می‌کنم بیش از کاری نمی‌کنند. در تاریخ، اگر بتوان تجزیه و استقرا را مانند علوم طبیعی به‌کار بست مورخ می‌تواند از صحت روش تحقیق خویش مطمئن باشد. لیکن باز نمی‌تواند معلوماتی را که از آن روش به‌دست می‌آورد مثل یک حقیقت علمی، قطعی و تردید‌ناپذیر اعلام کند. اما کیست که بتواند در تاریخ مانند علوم، روش تجربی درست بکار بندد؟
من در تهیه این یادداشت‌ها، گذشته از مطالعه متون و منابع کهنۀ عربی و فارسی، تا جایی که توانسته‌ام از پژوهش‌های دانشمندان فرنگی نیز استفاده کرده‌ام اما برای آن‌که مایۀ ملال خوانندگان نگردد کوشیده‌ام شیوۀ بیان دشوار و پیچیدۀ محققان را به‌کار نبرم.
آیا در پاره‌ای موارد نیز از خود و احساسات خود زیاد مایه گذاشته‌ام؟ شاید. این‌را انکار نمی‌کنم. اما درین محیط اندیشه و احساسات که ادبیات نام دارد کیست که از جهان خود، از جهان احساسات و الهامات خود بتواند یک‌دم و یک‌قدم خارج شود؟ بی‌طرف‌ترین جویندگان حقیقت نیز، حتی وقتی‌که بی‌طرفانه در پی حقیقت می‌رود، حتی جایی‌که حقیقت، حقیقت محض مجرد را می‌جوید از احساسات و تمایلات خود پیروی می‌نماید.
اما این اعتراف‌نامه را بدون ذکر این نکته نمی‌توانم تمام کنم که طبع و نشر این یادداشت‌ها به‌صورت کتاب حاضر مرهون کوشش من نیست. اگر تشویق و اهتمام دوست ارجمندم آقای محمد درخشش نبود شاید هرگز به‌انتشار آن‌ها، رضا نمی‌دادم.

تهران دی ماه 1330
عبدالحسین زرین‌کوب
چاپ نخست:
  •  1.4 مگابایت.
  • 157 صفحه.

چاپ دوم:
  • 1.3 مگابایت.
  • 321 صفحه.
دانلود چاپ اول:

 دانلود چاپ دوم:

۳ نظر:

  1. بابت انتشار نسخه بدون سانسور کتاب بی نظیر دو قرن سکوت یک دنیا سپاس.

    پاسخحذف
  2. #دوقرن_سکوت حرف نداشت مرسی واقعا تشکر فراون از طرف امیرتلاطم

    پاسخحذف
  3. سلام.چند روز دنبال چاپ اول این کتاب گشتم اما چیزی جز دروغ پیدا نکردم .تا اینکه توی سایت شما پیدا شد.سپاس فراوان

    پاسخحذف